دستور خط فارسی 3
دستور خط فارسی 3
زبان، به همان میزان که عواطف فردی را بازتاب می دهد، پدیده یی اجتماعی ست. برای درک مفاهیم انسانی در یک سرزمین، نیاز است مردم آن سرزمین با زبانی معیار سخن بگویند. این درک در گذر زمان و مکان به خطی معیار و رسمی نیز نیاز دارد، تا در عین سادگی برای آموزش، قانون هایی آسان و کم استثنا داشته باشد.
در مطلب های پیشین، از نگرانی هایمان درمورد خط فارسی نوشتیم و دانستیم قانون گذاران دستور خط فارسی هنوز چاره یی درست برای آن نیندیشیده اند. در مطلب این هفته، هدف این است که بعضی اشکالات خط فارسیِ کنونی را معرفی کنیم و ببینیم آیا می شود این اشکالات را برطرف کرد یا خیر؟

بررسیِ عیبهای خط کنونیِ فارسی
خط فارسیِ امروزی، خطیست با اشکال بسیار! اشکال ها که میشود تا حدودی آنها را برطرف کرد و برای نوشتن زبان فارسی مناسبتر نمود. برخی از این اشکال ها را در زیر آوردهام:
1. صداهای کوتاه زبان فارسی (ـَـــِـــُـ) (a، e ،o) نشانهی الفبایی ندارند؛ برای همین در آغاز واژه روی پایهی «ا» مینشینند؛ اما وقتی به وسط واژه میرسند، پایهشان میشود حرف قبلیشان! مثال سادهاش این است که: صدای ـُـِـَـ آغاز این کلمات: اُردک، اِصفهان، اَسب روی پایهی «ا» نشستهاست؛ اما واژههایی مثل: پژوهش، پایهی «ا» را برای گذاشتن صداهای کوتاه خود ندارد؛ یعنی نمینویسیم: پاَژوهاِش! همین تمرین ساده نشان میدهد پایهی «ا» عاریتیست و چون صداهای کوتاه زبان فارسی نشانهی مستقل الفبایی ندارند، این پایه (ا) به داد آنها میرسد.
پس نخستین مشکل دستور خط فارسی این است: نبود نشانهی مستقل برای صداهای کوتاه زبان فارسی. این مشکل، در دل خودش مشکل دیگری را هم ایجاد میکند؛ یعنی اینکه چون این صداها شکل مستقل ندارند، خواننده نمیداند کلمه را باید چهطوری تلفّظ بکند؛ برای نمونه، کسی که سالها زبان فارسی را خوانده و نوشته باشد میداند«پژوهش» اینگونه خوانده میشود: (paẑûheŝ) و برای مثال: پِژوهُش یا پُژوهِش یا چیزی مانند اینها نمیخواند. اما واقعاً نمیدانیم پَژوهش درست است؛ یا پِژوهش! چون این ایراد خط در دورهی پهلویِ ساسانی هم وجود داشت، و هر دو تلفّظ در لغتنامه ضبط شدهاست. بدون شک کودک نودبستانی یا نوآموز زبان فارسی - که تا امروز این واژه را نشنیده باشد– نمیتواند آن را درست بخواند. از این دست کلمهها در زبان فارسی بسیارند، که به سبب نداشتن پایهی مستقل برای ـَــِــُـ خوانندهی کلمه هنگام خواندن باید به لغتنامه مراجعه کند.
2. برای یک صدا چند نشانهی الفبایی وجود دارد؛ یعنی همان مثالهایی که در یکی دوهفتهی پیش گفتیم: صدای «s»، نشانههای «ث» و «س» و «ص» دارد؛ صدای «z»، نشانههای «ذ» و «ز» و «ض» و «ظ»، صدای «T»، نشانههای «ت» و «ط»، صدای «H»، نشانههای «حـ، ح»، «ه، هـ، ـه»، صدای «e»، نشانههای «اِ، ـِـ»، «عـ، ع»، «إ، ﺋ» و مانند آن. وقتی چند نشانه برای یک صدا باشد، نویسندهی زبان فارسی ناچار میشود واژه شکل واژهها را ازبر کند و همیشه نگران باشد، که کلمه را درست نوشته یا نه. این معضل، یکی از دردسرهای نگارش خط معیار است، که برای نمونه، دانشجو نمیداند واژهی همزه (ء) با «هـ» نوشته میشود؛ نه با «ح». و اگر با این یکی بنویسد، میشود نام خاص (مثلاً عموی پیغمبرص) و با آن یکی توفیر دارد!
دانشجو حق دارد، که بگوید فارسیزبانان در خواندن صداها میان «ح» و «هـ» تفاوتی نمیگذارند، تا بشود فرقشان را دانست. همینطور است، تلفّظ «س» و «ص» و «ث» یا «ذ» و «ز» و «ض» و «ظ». و به گفتهی یکی از آموزگاران زبان فارسی«برای کودک دبستانی سابون نیز کف میکند و نیازی ندارد بداند ریشهی این واژه عربیست.» بهراستی یادمان رفته که کودک دبستانی به دانش ریشهشناسیِ واژه چندان نیازی ندارد.
3. برای دو یا چند صدا، یک نشانه وجود دارد؛ برای نمونه، صداهای «ī» (مصوت بلند) و «y» (صامت) هر دو یک نشانه دارند: «یـ، ی»؛ بخوانید:نای و تهی. دو صدای مختلف میشنوید؛ اما شکلشان یکیست. یا صداهای «e» (مصوت کوتاه) و «h» (صامت) پایانی کلمه، که هر دو را با این نشانه مینویسیم: «ـه، ه»؛ مانند: نامه(nâme) و بِه(beh). یا صداهای «o» (مصوت کوتاه) و «v» (صامت) و «ū» (مصوت بلند)، همگی با نشانهی «و» نوشته میشوند؛ ازجمله اگر نوشته شود: جو، خواننده نمیداند این کدام است: «جُو» (jū)، «جَو» (jav) یا «جو» (jo).
4. خط الفباییِ فارسی، پُرنقطه است؛ جابهجایی یا افتادن یک یا چند نقطه، مفهوم واژه را تغییر میدهد، و درکل، واژهی دیگری پدید میآورد؛ برای نمونه، در ترکیب نشانههای پُرنقطه، مثل کلمهیتیشه، اگر نقطهها کمی جابهجا شوند، واژههای دیگری بهدست میآید، مانند نیشهیابیشه یا ... یا پیشه. بدون تردید درگذرِ سالیان، هنگامِ نوشتنِ متنهای ادب فارسی، جابهجایی یا افتادگیِ نقطهیی، واژهی دیگری ساخته، که بهکلّی مفهوم جمله را تغییر دادهاست. یکی از دلایل تفاوت نسخههای خطی همین عامل است. جالب اینکه همین عیب خط را شاعران و ادیبان فارسی وارد صنعتهای ادبی هم کرده، و جناس ساخته و اسم «جناس خط یا مُصحَف» رویش گذاشتهاند!!
5. بیشتر نشانههای خط فارسی به هم میچسبند؛ و همین نیز خواندن کلمه را سخت میکند؛ زیرا در واژههای پُردندانه با تغییر یک دندانه یا افتادن آن، باز متن فارسی عوض میشود؛ برای نمونه، اگر در ترکیب نشانههای زیر، فاصلهگذاریِ دندانهها تغییر کند، کلمه چیز دیگری میشود:
اگر دندانهها را کمی جابهجا کنیم –یا نکنیم- و در جای نقطهها تغییر ایجاد نماییم، میشود چند جور خواند:
نسیه، سینه، یسنه، نیسه
بهویژه در دستنوشتهها، اشتباه خواندن یا گیر افتادن خواننده بیشترمیشود.
در شکل گستردهتر، هنگامی که با یک عبارت روبهرو هستیم، نیز مشکل امتداد برخی نشانههای الفبایی روی خط زمینه و پیوستهنویسیِ آن، باز هم اشتباه خواندن و نوشتن ایجاد میکند. چون تا چند دههی پیش، اعتقاد نویسندگان فارسی بر پیوستهنویسی بود، همچنان خوشنویسان و برخی ادیبان سازهها را سر هم مینویسند؛ برای نمونه، در متن بزرگان میبینیم، که نوشتهاند: یکسال (بهجای یک سال)، گواهند (بهجای گواهاند)، تُست (بهجای تو است)، موضعگیری (به جای موضعگیری).
در این باره، هر رسانه یا سازمان، شیوهی نگارش مستقلی برای خود دارد و بر اساس آن مینویسد؛ برای نمونه، برخی «ها»ی جمع را در بعضی واژگان جدا مینویسند و گروهی دیگر سر هم. مقایسهی یک ستون از نشریات گوناگون با هم، یا بررسیِ نامهی اداریِ یک سازمان با سازمانی دیگر تفاوتها را نشان میدهد.
6. مشکل دیگر خط فارسیِ ما، نگارش چندگونهی «یای میانجی»ست. یای میانجی را وقتی بهکار میبریم، که واژهیی با آغاز یا پایان مصوّت، قرار باشد به مصوّت دیگری افزوده شود. چون در دستگاه گفتاریِ فارسیزبانانِ ایران، خواندن دو حرف صدادار پشت سر هم ممکن نیست، میان این دو صدا، اغلب صامت میانجی «ی» (y) میآید؛ برای نمونه، در فارسی، فعلی داریم با بن مضارع «آ». اگر بخواهیم به آغاز این بن، پیشوند فعلیِ «بِـ»، «نَـ»، «مَـ» بیفزاییم، چون دو صدا کنار هم قرار میگیرند – بهترتیب: بینِ ـِـَــَـ با «آ»، یای میانجی میآید؛ یعنی نوشته و خوانده میشود: بیا، نیا، میا. حال اگر بخواهیم همین فعلمان را با شناسه بخوانیم و بنویسیم، باز هم از یای میانجی بهره میبریم؛ چون همهی شناسهها هم با مصوت شروع میشوند:
بیایم [بِـ + یای میانجی + آ (بن مضارع) + یای میانجی + ـَـ م (شناسهی اول شخص مفرد)]
و تمام شخصها هطوری با یای میانجی صرف میشوند:
بیایم، بیایی، بیاید، بیاییم، بیایید، بیایند
و از این دست فعلها زبان فارسی بسیار دارد؛ مانند: میگویم، بگویید، بیفزاییم، نیفتد،...
یای میانجی علاوه بر درون فعل، وقتی قرار باشد واژهیی با پایان مصوّت به یک کلمهی دیگر یا به پسوند «ای» (ī) مصدری، نکره یا نسبی بچسبد، هم خوانده میشود؛ اما شوربختانه، در نوشتن آن هنوز قاعدهیی بیاستثنا نوشته نشدهاست؛ برای نمونه:
دانا + یای میانجی + ـِـ (کسرهی اضافه) + کل ! دانای کل
و
دانا + یای میانجی + ای (ī) نکره یا مصدری یا نسبی ! دانایی [و نه دانائی]
یا:
دانشجو + یای میانجی + ـِـ (کسرهی اضافه) + درسخوان ! دانشجوی درسخوان
و
دانشجو + یای میانجی + ای (ī) نکره یا مصدری یا نسبی ! دانشجویی [و نه دانشجوئی]
یا:
پالتو + یای میانجی + ـِـ (کسرهی اضافه) + بلند ! پالتوی بلند
پالتو + یای میانجی + ای (ī) نکره یا مصدری یا نسبی ! پالتویی [و نه پالتوئی]
استثنای نخست اینکه، دربارهی صدای پایانی «ـِـ» (e) و «ای» (ī) بیقاعدگی بسیار به چشم میخورد:
خانه + یای میانجی + ـِـ (کسرهی اضافه) + ما ! خانهی ما [که بهنادرستی خانة ما نوشته میشود و اغلب نویسندگان خیال میکنند آن «یای» کوچک، همزه است.]
و
خانه + یای میانجی + ای (ī) نکره یا مصدری یا نسبی ! خانهیی [که باز هم بهشکل: خانهای نوشته میشود. درحالیکه وقتی میخواهیم این واژه را بخوانیم، صدای «ی» (y) شنیده میشود؛ اما روشن نیست چرا آن را نمینویسند!]
یا:
قاضی + یای میانجی + ـِـ (کسرهی اضافه) + پرونده ! قاضیی پرونده [که به کودکان دبستانی چنین آموزش میدهند: یایی که خوانده میشود؛ اما نوشته نمیشود. من -بهشخصه- هرگز ندانستم چرا اگر قرار است چیزی را بخوانیم، نمیشود آن را بنویسیم! و مثلن بنویسیم: قاضیی پرورنده! یادمان باشد یکی از اشکالهای خط فارسی همین است که صدای «y» و «ī» یک شکل دارند!]
و
قاضی + یای میانجی + ای (ī) نکره یا مصدری یا نسبی ! قاضییی [که بهنادرستی بهشکل: قاضیای نوشته میشود.]
از این دست آشفتگی در نوشتن ضمیرهای مضافالیهی (ملکی) پس از واژگانی با پایان مصوّت نیز به چشم میخورد. در گویش عام با حذف صدای آغازین ضمیر، مشکل تلفّظ حل میشود؛ اما در نوشتار این طوری نیست:
بابام [به جای بابایم (بابا + یای میانجی + ـَـ م ضمیر ملکی)]، عموت [به جای عمویت]، کادوش [کادویش]، ...، خالهَشون [به جای خالهشان / خالهیشان].
و قیاس کنید نگارش فعل کوتاهشدهی «استن/هستن» پس از واژگانی با پایان مصوّت.
حضور یای میانجی نیز در نوشتار زبان فارسی با قانونی مستقل، همچنان کمرنگ و گاهی بیرنگ و شاید مخدوش است. گویی هنوز آن را به رسمیت نمیشناسند. حال آنکه اگر قانونی واحد گذاشته شود، نوشتار زبان فارسی سالمتر و کماستثنا خواهد شد.
خط معیار، یعنی زبان رسمیِ کشور، که باید قانونش بیاستثنا یا کماستثنا باشد. این طوری میتوان آن را در همهی سطحهای علمی آموزش داد، تا هنگامی جوانان این سرزمین به دورهی دانشجویی رسیدند، باز هم در نوشتارشان سردرگم نباشند.