مقدمه یی بر دستور خط فارسی2
مقدمه یی بر دستور خط فارسی2
در ادامه ی درس هفته ی گذشته، و چراییِ آشفتگیِ نگارش زبان فارسی و شناخت بهتر خط کنونیِ فارسی خوب است کمی از تاریخچه ی آن بدانیم.
.jpg)
تاریخچهی خط فارسیِ کنونی
ریشهی خط فارسیِ کنونی، خط عربیست. این خط برای نگارش زبان فارسی ساخته نشده؛ بلکه حدود 1200سال پیش، نیاکان ما آن را از سامینژادها وام گرفته و در گذر این سالها تا اندازهیی برای نگارش زبان فارسی آماده کردهاند.
در سدههای نخست پس از اسلام در ایران خط کوفی رواج داشت. خط کوفی ریشهی سریانی دارد. سریانیهای مقیم عراق شاخهیی از این خط را برای نگارش کتابهای مقدس تورات و انجیل برگزیده بودند، که خودشان به آن «سطرنجیلی» میگفتند. عربها در سدههای نخست پس از اسلام، خط سطرنجیلی را از سریانیها آموختند و کتاب قرآن را با آن خط نوشتند. تا مدتها خط مردم عرب و سرزمینهای مسلمانشده، خط سطرنجیلی، معروف به خط کوفی بود؛ اما چون خط کوفی نقطه و حرکت ندارد، ایرانیان خط دیگری را برای نگارش برگزیدند: نسخ!
نسخ از خطهای نبطیست. نبطیها از مردم شمال شبهجزیرهی عربستان بودند. ابن مقلهی بغدادی در خط نسخ اصلاحاتی پدید آورد؛ سپس قرآن را با آن نوشت.
درگذر سالیان و با ساخت قلمهای دیگری، همچون: ثلث، ریحان، تعلیقی، رقاع، توقیع، محقق، ایرانیان آنها را نیز برای نگارش زبان فارسی مناسب دیدند. پس، از مجموع رقاع و توقیع، تعلیق را پدید آوردند. این خط با نسخ آمیخت و نستعلیق شد و در گذر زمان نستعلیق شکسته رواج یافت؛ یعنی خط فارسیِ کنونی.
استاد علیاکبر دهخدا در لغتنامهی خود، تاریخ خط ایران پس از اسلام را با تاریخ خط عربی یکی دانستهاست؛ زیرا پس از اسلام، نگارش با خطهای ایرانی، مانند: پهلوی ساسانی و دیندبیره منسوخ شد و کسانی که میخواستند همچنان با خطهای ایرانی بنویسند، از ایران به هند کوچیدند.[1]
گفتیم که خط فارسیِ کنونی درگذر این 1200سال شکل گرفت. بیشک اندیشهمندان بیشماری برای درستتر و زیباترشدن آن کوشیده؛ و چیزی به آن افزوده یا از آن کاستهاند؛ برای نمونه، میتوان به ساخت نشانههای «پـ ، پ» و «چـ ، چ» و «ژ» و «گـ، گ» و «آ» اشاره کرد.
اما در دوران کنونی – که به بیشترین تغییر و دگرگونی در حوزهی خط نیازمندیم - راهکار درستنویسیِ واژگان در فرهنگستان این شدهاست، که واژه به واژه پیش برویم و دستور خاص هر واژه را جدا جدا تنظیم کنیم! آیا نمیشد دستوری قانونمند برای خط معیار فارسی نوشت، که هر نویسندهی زبان - بینیاز به مراجعهی چندینباره به کتابهای دستور خط فرهنگستان یا کتاب «فرهنگ املایی خط فارسی» - بتواند با گذاشتن هر واژه در آن قانون، راهکاری عملی و کاربردی برای نگارش بیابد؟ درست همانند قانونهای ریاضی.
آیا روش فرهنگستان درست است که آمده همهی واژگانی را که در کنش[2] زبان وجود دارند، یکی یکی جمع کرده و برایشان جدا جدا دستور درستنویسی صادر نمودهاست؟ تکلیف نویسندگان با واژگان ضبطنشده چیست؟
آیا کتاب «فرهنگ املایی خط فارسی» برای واژگان در توانش زبان (کلمههایی که هنوز ساخته نشده، اما دستور زبان فارسی امکان ساخت آنها را فراهم آورده) – که هنوز به کنش و نوشتار وارد نشده- نیز کاربردیست؟ یا اینکه نویسندگان واژهساز میبایست هر کلمه را - که به ذهنشان میرسد و در نظام دستوریِ زبان فارسی ساخت آن ممکن است – اول با فرهنگستان در میان بگذارند و از آنها برای درستنویسیاش چاره بخواهند؛ سپس آن را در متن خود به کار برند؟
استاد سمیعی به این همه، پاسخی درخور دادهاست: «... برقراریِ شیوهیی در املا – که کاربرد آن آسان و هرچه بیشتر منعکسکنندهی صورت آوایی زبان باشد، ضرورت حتمی دارد... نمیتوان این امر غیرعادی را در اوضاع و احوال کنونی پذیرفت که فرهنگ و واژهنامه و کتاب و نشریهیی، کلمه یا ترکیب واحدی را به صورت دیگری عرضه کند. برای رفع تشتت نیز تدوین و تسجیل دستور خطی - که قانونمند و از اعمال سلیقه و تفننهای دلبخواهی فارغ باشد و چارچوب و حدود و ثغور محکمی داشته باشد – ناگزیر است... اگر زبان فارسی هنوز نتوانسته به تمام معنا به زبان معیار تبدیل شود، تا حد زیادی نتیجهی آن است، که خط فارسی به حفظ تلفظهای متعدد راه میدهد.»[3]
و باید به سخن استاد افزود، زبان معیار نهتنها به حفظ تلفظهای متعدد، بلکه به حفظ شیوههای نگارش چندگانه نیز راه داده؛ یعنی آنچه در کتابهای فرهنگستان به نام واژگان یا سازههای «دواملایی» و «سهاملایی» ضبط شدهاست!
خوشبختانه نگاه اعضای «کمیسیون دستور خط فارسی» مستقر در فرهنگستان زبان و ادب به جدانویسی گرایش دارد و این قانون برای خط معیار فارسی بسیار راهگشاست. اعضای کمیسیون بهخوبی واقفاند، که خط کنونیِ فارسی بسیار نابهسامان است و باید اصلاح شود. همچنین کاربرد بیفاصله میان واژگان مرکب هم قانون مناسبیست، که فرهنگستان تصویب کردهاست؛ اما از همین سخنان درست، نتیجهی نادرستی گرفته شده و به کجراهه رفتهاند؛ زیرا قانون نوشتار را بر پایهی «صورت نهادینهشده»ی واژه معتبر دانستهاند؛ یعنی همان شکل رایج!
صورت نهادینهشده در هیچ کجا تعریف روشنی ندارد و درست معرفی نشدهاست، تا بدانیم مقصود از نهادینه، در چه نهاد؟ یا میان کدام گروه سنی؟ یا فرهنگیست؟ و چرا برخی واژگان دو یا حتی سه املای نهادینه دارند؛ و برخی نه! برای نمونه، در کتاب فرهنگ املایی خط فارسی، برخی واژگان ترکیبی، همچون: «دستبافت» و «دستبوس»، جدا و در نیمفاصله نوشته میشود؛ (ص281) اما روشن نیست چرا این قانون برای «دسترنج» صادق نیست؛ و باید آن را سر هم نوشت: دسترنج؟ (ص283) در چنین موقعیتی، نویسندگان کتاب باز هم به دامن صورت نهادینهشدهی واژه دست بردهاند و چون این مرزگذاری و قانونمندی، مبهم و نامشخص است، به آشفتگیِ نگارش واژگان ترکیبی دامن میزنند. از این قانونهای موردی در این کتاب بسیار است، که به جای یاریرساندن به نویسندگان فارسیزبان، به سردرگمیِ بیشترشان میانجامد. اگر منظور از «صورت نهادینهشدهی واژه»، ضبط لغتنامهییست، که میتوان گفت، اغلب واژگان در لغتنامههای گوناگون، متفاوت نوشته شدهاند. اگر مقصود، نوشتارِ اهل قلم است، که باز هم به یکسانی و یکپارچگی نمیرسیم، تا صورتی برای نهادینهشدن واژهیی آشکار گردد. و اگر مقصود، نوشتار مردم است، که همچنان در هر سازمان یا رسانهیی، تفاوت نوشتاری بسیار به چشم میخورد.
پس پژوهندگان خط فارسی هرگز نمیتوانند با سلیقهی بزرگان فرهنگستان همراه شوند، که سلیقهی آن بزرگان نیز خودشان با خودشان یکی نیست! برای نمونه، هرگز نمیتوان دریافت، چگونه برخی الفهای مقصورهی عربی در نگارش فارسی به «ا» بدل میشوند؛ اما برخی نه. مرز آن جز ازبر کردن همهی واژگانِ الف مقصورهدارِ رایج در زبان فارسی کجاست؟ بیشک انتظار ازبر کردن شیوهی نوشتارِ همهی کلمهها، بیجا و ناممکن است. یا نمیتوان دریافت چرا برخی «هم»های پیشوندی از واژهی پس از خود جدا نوشته میشوند؛ و برخی باید بچسبند. نمیتوان دریافت چرا برخی پسوندها را باید سر هم نوشت –مانند دانشمند- و برخی را جدا –مانند سرخفام. مرز درستی برای این گزینشها وجود ندارد، تا همهی کسانی که با خط فارسی سروکار دارند، بتوانند به قانون آن وفادار باشند. گفتنی آنکه بسیاری از بزرگان ادب فارسی عضو فرهنگستان نیز، خودشان دستورهای خط مصوّب فرهنگستان را همواره رعایت نمیکنند.
مجموع این سخنان، ما را به این سو میکشاند که قانونهای گذاردهشدهی فرهنگستان در خط فارسی، چندان هم قانونی و فراگیر نیستند و باید نگاهی نو به خط نمود؛ استثنائات را کم کرد؛ و قانونهای کلّی را شکل داد. از سوی دیگر، بسیاری از قانونهایی را که فرهنگستان برای خط فارسی تصویب کردهاست، در کتابهای آموزش و پرورش یا نشریات و رسانهها و ادارهها رعایت نمیشود. تنها به یک نمونه اشاره میکنم؛ و آن هم «یای میانجی» پس از صدای ـِـ «e» است، که فرهنگستان، همچنان آن را به شکل «ـة، ة» مینویسد؛ اما در کتابهای آموزش و پرورش و برخی کتابهای آموزش عالی – ازجمله، کتابهای استاد احمد سمیعی – و اغلب دستور خط ناشران به شکل «ـهی، هی» آمده است؛ درحالی که، بیشتر نشریات و سازمانها و ادارهها آن را –درکل- حذف میکنند و نمینویسند! برای نمونه، هنگام نوشتن «ادارهی مالی»، مینویسند: اداره مالی!
به نظر من، تنها راه موجود یافتن قانونهای کماستثنا و کلّیست. درست مانند دستور خط در دیگر زبانها! و این راه جز با حرکت روزنامهنگاران و رسانهنویسها آسان نمیشود.
[1] . لغتنامهی دهخدا، صص9858-9856
[2] . کنش و توانش، اصطلاحاتیاست، که استاد محمدرضا باطنی در کتاب نگاهی تازه به دستور زبان به کار بردهاست. کنش زبانی، به مجموعهی واژهها، سازهها و جملههایی گفته میشود، که پیش از این ساخته شده؛ و توانش زبانی، مجموعهی واژهها، سازهها و جملههاییاست، که در زبان میتوان ساخت؛ اما هنوز ساخته نشدهاست.
[3] . نگارش و ویرایش، ص200.